دو کلمه

ساخت وبلاگ
سگی که می خواهد با آن طرف اتوبان برود. از بغل تاکسی من میگذرد. برمیگردم از پشت تاکسی به صحنه ناهنجار نگاه میکنم. سگ گیج است بین این همه ماشین. ناگهان یک ماشین او را به کناری پرتاب میکند. آهی میکشم و بلند با خودم میگویم "بیشعور زد به سگ" حالم دگرگون است. راننده اسنپ می گوید اینجا نمی زدند حتما آن لاین که ماشینها خیلی تندتر می روند، می زدند. پیشانی بر دست و اندوه در قلب. حالم بد میشود. و این حال تا بعد از ظهر ادامه می یابد.در شرکت قدیمی به مناسبتی کاری داشتم سر زده ام. یکی از همکاران قدیمی که زمانی از معاونین بوده حالا در اتاقی بسیار کوچک نشسته که حتی نمی تواند از مهمانی پذیرایی کند و چایی برای مهمانش بیاورد و یک نفر دیگر که از کارمندان دون بوده حالا اتاق بزرگی کنار اتاق محقر این دوست دارد.آن کارمند دون پایه که حالا نمی دانم به کدام سمت قرارش داده اند، بلند می شود و می رود برای خودش قهوه می ریزد. می رود به اتاقش. عجب داستانی است این محیطهای اداری و ناشایسته سالاری. صبح گلدان یاس که در زمستان چوب خشکی بیش نبود حالا گل داده است. دو تا گل زیبا. روزهای قبل سه تا گل آن را کندم و در لیوان آبی گذاشتم. بوی خوبی در اتاق می پراکند. امروز دیدم یک زنبور هفت طبقه را آمده بالا که روی گلهای گلدان بنشیند. با خودم فکر کردم این دو گل دیگر سهم زحمتی است که این حشرات هفت طبقه می کشند و بالا می آیند. گل ها را نچیدم. گذاشتم روی گلدان بماند. می روم در سایت نظام مهندسی برای اقدام ارتقاء پروانه. سایت باز نمی شود. کامپیوتر را خاموش میکنم. به اتاقم می روم و خاطرات امروز را مرور میکنم. دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 24 خرداد 1401 ساعت: 12:12

در برنامه "مهمونی" که اخیرا آقای طهماسب درست کرده این بار آقای علی نصیریان مهمان برنامه بود. ایشان یک بیت از حافظ خواند که از آن بیتهای جانانه است:میان'>میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس/ زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیردbetween tears I laugh because I am like a candle in this meeting / which my tongue is fire but does not catch the others.(nobody hear me so I am now mad and I laugh and cry at the same time!)اما دوستان بدانند که میان خنده میگریم غلط است. زیرا شمع تشکیل شده از شعله و قطره های اشک شمع. اشک شمع در اطراف است و شعله که مثل خنده است در وسط آن. پس میان گریه می خندم درست است.  دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 16 خرداد 1401 ساعت: 14:02

در تراس را باز می کنم تا نگاهی بیندازم به کولر که دو روز پیش راهش انداختم مبادا آبی ، چیزی از کولر بریزد. در را که باز میکنم یک کفتر چاهی ، با نگاهی معصوم به من نگاه می کند و کف تراس ایستاده است و بدون اینکه از من بترسد و با عجله برود یا پرواز کند، برّ و برّ مرا نگاه میکند. با خودم فکر می کنم مزاحمش نشوم . در تراس را می بندم و از خیر بررسی کولر می گذرم . شاید وقتی دیگر. فعلا آرامش این کبوتر متفاوت را به هم نزنم.

دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 16 خرداد 1401 ساعت: 14:02

امروز آسانسور درست شد. منتها نوشته اند که "فعلا بیشتر از سه نفر سوار نشود و نیز تا وقتی درب کشویی بسته نشده دکمه طبقه را نزنید." دو روز پیش بود همسایه ای در کانال نوشته بود "آسانسور کی درست میشود" مدیر مربوطه پاسخ داده بود "صبر کنید" . من در همدردی با آن همسایه نوشتم: "سلام ، منطقی است که ساختمانی 8 طبقه یک ماه آسانسور نداشته باشد؟ چه ساکنین صبوری." مثل این است که بنویسی "کشوری که نفت و گاز دارد منطقی است کوپنی زندگی کند؟ چه مردمان صبوری."ما کلا آدمهای ناشکری هستیم. کسی نیست بگوید که مگر پله را از شما گرفته اند؟ خوب از پله ها بروید بالا و پایین. خیلی ها هستند که همین پله را هم ندارند و در آرزوی رسیدن به همکف لحظه شماری می کنند. زندگی در فقر آدم را حقیر میکند. و گاهی حقارتِ فکر، آدمی را فقیر. و چقدر بد است که هم حقیر باشی و هم فقیر. هیچ کس مایل نیست انتهای خویش را ببیند. همه خوشحال به آغازند. اما انتها امری محتوم است و همه میدانند که پلکان علاج واقعه نیست. یادم باشد "سقوط " آلبرکامو را حتما بخوانم.  دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 133 تاريخ : شنبه 7 خرداد 1401 ساعت: 21:38

امروز هم تهران از هوای پر گرد و غبار تعطیل است. کلیه مدارس و ادارات دولتی. اما امتحانات نهایی برگزار می شود. آسانسور آپارتمان به دلیل مدیر نالایق خراب است. حال طبقات 5 به بالا چه می کشند والله و اعلم. کلا 8 طبقه ایم و من که هفتم هستم زیاد بالا و پایین نمی روم مگر به ضرورت. این آپارتمان هم مقیاس کوچکی از این مملکت است. شما شهردار آبادان را ببینید که بعد از فرو ریختن ساختمان ده طبقه متروپل در آبادان چطوری از دست مردم فرار میکرد. او هم از مصادیق مدیران نالایق بود. و پر است. گاهی فکر میکنم که نکند ژن ما مدیر نالایق پرور است و الکی دنبال دلایل بیرونی می گردیم. ذات که خراب باشد کاریش نمیشه کرد. سعدی نیکو سخن، خوش گفته که "تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است." عجب تشبیهی. یک لحظه تجسم کنید. گردویی روی یک گنبد نیم کره مانند. چطوری گردو سر می خورد و به پایین می افتد. آدم نااهل را هم نمیشه تربیت کرد. نمیشه گردو را بالای گنبد استیبل و پایدار دید. امان از دست آدمهای نا اهل. امان از دست این گرد و غبار. دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 5 خرداد 1401 ساعت: 11:52

همیشه نام "لوییجی پیراندللو" برایم پر طنطنه بود و حس روشنفکری خاصی می پراکند. "یکی ، هیچکس ، صد هزار" و از این حرفها. امروز چشمم خورد به "بیست داستان" از ایشان به ترجمه "زهرا خانلری". آخرین داستانش را که "گربه، پرنده، ستارگان" بود انتخاب کردم و خواندم:پیرمرد و پیرزن - نوه 15 ساله که فوت کرده. پرنده آن دختر 15 ساله که یک سهره بوده. بعد گربه ای سفید. بعد فکر ها و خیالها . بعد گربه پرنده را می خورد. بعد پیرمرد میرود بیرون گربه را بزند. چند شلیک. بعد پسر همسایه روبرو می آید بیرون و به پیرمرد شلیک می کند و پیرمرد می میرد. پسر سر میگذارد به کوه. روستایی کوچک در ایتالیا. و ستارگان هم البته آن بالا نظاره گرند. این شد که نام داستان کوتاه ایشان شده "گربه،پرنده، ستارگان"این بود شاید کل ماجرا. نه چندان که باید دل انگیز بود.  دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 16:32

صدای موبایل کار نمی کنه. هندزفری را که می زنم می شنوم. اما بدون هندزفری موبایل صدا نداره. با خودم فکر میکنم یعنی چه اتفاقی افتاده؟ سیم کارت را در موبایل دیگری می گذارم. و سیم کارت آن موبایل را در موبایل خودم میگذارم. صدا درست شده است! یعنی مشکل دستگاه موبایل نبوده. بعد سیم کارت خودم را دوباره به موبایلم می گذارم مشکل صدا رفع شده است. این میان چه اتفاقی افتاده نمی دانم.لپ تاپ را روشن می کنم محاسبه ای کنم. عددها را تایپ نمی کند. می گردم دنبال Num Lock که قدیمها روی pc داشتیم. در لپ تاپهای جدید پیدا نمی کنم. عجله هم دارم. چه باید کرد. صفحه keyboard را روی مونیتور می آورم. اعداد قابل تایپ هستند. این بار می بینم که کیبورد لپ تاپ هم مشکل تایپ عددش رفع شده است. باز نفهمیدم که اشکال کی آمد کی شد! دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 131 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 16:32